به خیالم عشق تور سفیدی باشد برای پایان رساندن روز. یا کفش واکس زدهی داماد برای گز کردن شب. عشق میتواند صدای پرنده باشد برای بیداری یک درخت یا تکان شاخهای برای گفتن صبح به خیر به زندگی. گاه گمان بردم عشق همان قطرهی باران است بر صورت طفلی چند ماهه، یا جیغ بچههای بازی از شوق رها کردن توپ در دروازه. گمان بردم هوای ابری و گرفته شکلی از عشق است تا همهی دو نفرههای جهان دستهاشان گره بخورد در هم. سوت قطار، بال هواپیما یا حتی چرخ ماشین بر مدار عشق است. اصلا خیال کن مسافری ست سوت و بال و چرخ برای رسیدن به مطلوب. عشق میتواند صبر نه ماههی زنی باشد برای آعوش کشیدن فرزندش. یا حلقهای به دام افتاده در انگشت دوم دست چپ مردی جوان . یا خاطرهای که هر شب قبل از خواب مرور میشود یا تپش به جان افتاده در کلمات برای نشان دادن گلهای سرخ روییده در باغچهی خانه.
تمام شب را خیره به در بودم...برچسب : نویسنده : 9mali-he6 بازدید : 221