202. نوشتن

ساخت وبلاگ

به نوشتن فکر می‌کنم. به اعجاز کلمات برای گفتن حس آدمی. گفتن از غم، شادی، ناامیدی، لبخند، عشق و مرگ. برای اینکه به مردی بگویی دیروز در یکی از چهارخانه‌های پیرهنت گم شدم، همانی که از همه به قلبت نزدیک‌تر بود. برای اینکه بگویی وقتی نگاهم کردی چیزی در من فرو ریخت و تمام شب به دنبال گم‌شده‌ای از خودم بودم فقط کافی‌ست بنویسی: دوستت دارم.

تصور کن زنی از نوزادش بنویسد. کلمات تا سینه‌اش پایین می‌روند، چند قطره شیر می‌مکند، بعد روی دست‌هایش، روی قلم، روی کاغذ سر می‌خورند. بعد این جمله نوشته می‌شود: اولین باری که بهت شیر دادم.... یا مردی که امیدش را گم کرده است. هرچه در غارش فرو می‌رود جهانش کوچک‌تر، جهانش تاریک‌تر می‌شود، تاریک‌تر، تاریک‌تر. مرد کاغذ را با این کلمات سیاه می‌کند: این‌بار در تاریکی می‌نویسم..  و الف سیاهی شکل طناب دار می‌شود دور گردنش. این خبر، تیتر یک روزنامه‌ی فردا می‌شود: خودکشی نویسنده‌ی جوان.

به اینحا که می‌رسم می‌ترسم و پشت هم می‌نویسم مرگ مرگ مرگ. فکر می‌کنم به این سه حرفی بدون نقطه، به رفتن کسی با آرزوهایش، به نوشته‌ی روی سنگ قبر که گلچین روزگار عجب خوش سلیقه‌ است. فکر می‌کنم، فکر می‌کنم، فکر می‌کنم و مرگ در تمام نوشته‌هایم غم‌دار می‌شود.

تمام شب را خیره به در بودم...
ما را در سایت تمام شب را خیره به در بودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mali-he6 بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:08