198.

ساخت وبلاگ

سرم بین رفتن و موندن، گیج میره و گیج میاد. کاش یکی پیدا بشه بهم بگه درست چه شکلیه. تو زمستون گیر کردم نه میتونم به پاییز برگردم و نه راهی برای بهار شدنم پیدا می‌کنم. کاش تو زمستون به دنیا اومده بودم، کاش تحمل این همه سردی رو داشتم. زمستون اونجا هم همینقدر سرده؟ اصلا اگه یه روزی یهویی بارون بشه، برف بیاد. بارونی‌های اونجا به اندازه کافی گرمم می‌کنه؟ لباس‌هاشون جیب‌های بزرگ داره که موقع تنهایی دستامو بکنم توش و همه‌ی دلتنگیم رو گز کنم؟. اونجا هم خواب‌ها تعبیر داره؟ اگه هی ببینم دندونام میفته چی؟ اگه هی نگران بشم و تسبیحمو جا گذاشته باشم چی؟ چه جوری بدونم چند تا صلوات فرستادم برای دور شدن از بدی؟. اگه یه روز تو یکی از ایستگاه‌های تاکسی زبونم جا بمونه چه جوری برگردم خونه؟ اگه بغض اومد سراغم، میشه روسریمو بکشم جلوی صورتمو و زار زار گریه کنم؟. اصن اگه همین کلمه‌ها اونجا ترسیدن، اگه فکر کردن من غریبه‌م چی؟. کاش یکی باشه بهم بگه راه از کدوم وره. جاده رو گم کردم. گیج شدم. گیج میرم تا حوالی رفتن و گیج میام تا نزدیکی موندن.

تمام شب را خیره به در بودم...
ما را در سایت تمام شب را خیره به در بودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mali-he6 بازدید : 118 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 14:40