رفتن فعل لحظهای نیست, فعل زمان بر است. اگر رفتن فعل لحظهای بود که مرا بعد از عبور تو نفسی بود .. رفتن فعل زمان بر است, عملی ست که معشوق در یک لحظه به خیالش انجام میدهد و عاشق سالها خیره به در میماند. با این توصیف به تو فکر میکنم که رفتنت چه قدر طول کشید. به اینکه بعد از هفت سال و شش ماهه و سه روز هنوز در راهی و نرفتهای. دستهایم شبیه به تنهی درختی ست که بین دو دیوار زندانیست؛ برای رهایی نه توان ایستادن دارد و نه توان عبور از دو دیوار. مثل من که نه میدانم در را بسته ام و نه اینکهدر برای آمدنت باز است. رفتن شبیه به استیصال من است پشت این همه سال؛ شبیه به درماندگی مبهمی که چشم میبندم و میبینم تو با کت خیس از باران دست تکان میدهی که خودم را پرت کنم روی خیابان؛ چشم باز میکنم و باد را میبینم که در را تا نیمه باز میکند و میبندد؛ باز میکند و میبندد.. میبندد ..
تمام شب را خیره به در بودم...برچسب : نویسنده : 9mali-he6 بازدید : 169