* بهار از برگهای پرتقال از بوی بهار نارنج به اتاقم هجوم آورده و این ابتدای خوشبختی ست. با صدای دعا و بوی ابرهای گرفته که التماس باران دارند بهار به خرداد رسیده؛ خرداد پر حادثه که برای من طعم کیک و بوی کبریت دارد. شمع ها یک به یک دود شدند و من بی اعتقاد به این بازی اعداد چشم دوخته ام به آرزویی که هنوز نرسیده چشم دوخته ام به تو که هنوز در راه ماندهای؛ آرزوی تکراری سال به سال من ..
** بر فراز این دود به این خیال فکر میکنم؛ امسال چند پرنده زاده خواهد شد, چند درخت شکسته, چند ستاره پیدا. بر فراز این دود خیال میکنم به ممکنهای عاشقانهی پشت این پنجره, به ساعت روی دیوار, به عصر تو. بر فراز این دود خیال میکنم درخت نارنجی را سایه شده بر من و تو. من از خیالات همهی سالهایم میگویم و تو بهار نارنج بر پیچ و تاب موهایم مینشانی. بر فراز این دود تکان دستی مرا پرت میکند به واقعیت محزونی که باید فوتش کنم ..
مثل همهی سالهایی که گذشت، مثل تمام سالهایی که قرار است بیاید .. هی دختر بهار تولدت مبارک : )
تمام شب را خیره به در بودم...برچسب : نویسنده : 9mali-he6 بازدید : 207